شاید برای دانش اموزان
این سوال پیش آید که بعد از گذشتن از
وادی های مختلف و آن همه تحمل سختی ها ی راه سلوک ،چرا تازه سالک دچار
حیرت و سر گردانی می شود ؟مگر ممکن است کسی که تا این مرحله از راه عشق را طی کرده است ، دچار
تحیر وسرگردانی شود ؟ ابتدا باید توضیحی درباره این وادی ( حیرت ) داده شود . حیرتی که سالک در این مرحله به ان دچار میشود ، با تحیر معمولی متفاوت است . سالک در این مرحله به یک حالت بیخودی محض می
رسد و آن چنان این بیخودی بر او چیره می شود که همه شناخت ها و معلومات گذشته از او دور میشود و هر چه را که مراحل گذشته سلوک مانند توحید بر جانش رقم زده اند ، فراموش می کند . چنان که هر چه از او سوال می کنند که مثلاً ایا مستی یا مست نیستی ؟ وجود داری یا نداری ؟ مسلمانی یا کافری ؟ عاشقی یا عاشق نیستی ؟ فانی هستی یا باقی هستی و... نمی تواند پاسخ دهد و می گوید :نمی دانم اصلاً عاشقم یا نه ؟ نمی دانم مستم یا هشیار ؟نمی دانم کافرم یا مسلمان و اصلا ً از خودم هیچ خبر ندارم و نمی دانم کیستم . همین نمیدانم کار او را به حیرت وسرگردانی می کشاند . اما این سوال پیش می آید که آیا این مرحله برای سالک لازم است یا خیر ؟بله ؛ در حقیقت سالک در این مرحله به یک مرحله خالی شدن وجودش از همه چیز های که به آن ها در گذشته رسیده ، میرسد و وجود خود را از همه دانسته ها ی گذشته پاک می کند و به او می گویند : حالا وجود خود را از همه نقش هایی که بر جانت زدی پاک کن . در حقیقت مرحله حیرت و مراحل گذشته سلوک برای سالک مثل آن می ماند که بخواهد زمین وجود خود را برای مرحله نهایی ( فنای فی الله )آماده کند و در اینجا به یک زمین اماده کشت می ماند که   شعر حدیث جوانی...
ادامه مطلبما را در سایت شعر حدیث جوانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : adabiateazna بازدید : 111 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 7:46